جدول جو
جدول جو

معنی توصیه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

توصیه کردن
پند دادن، سفارشاندن سفارش کسی را کردن، سفارشیدن (وصیت کردن) سفارش کسی را بدیگری کردن، اندرز دادن وصیت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
توصیه کردن
Admonish
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
توصیه کردن
предостерегать
دیکشنری فارسی به روسی
توصیه کردن
ermahnen
دیکشنری فارسی به آلمانی
توصیه کردن
попереджати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
توصیه کردن
upominać
دیکشنری فارسی به لهستانی
توصیه کردن
警告
دیکشنری فارسی به چینی
توصیه کردن
admoestar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
توصیه کردن
ammonire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
توصیه کردن
amonestar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
توصیه کردن
admonester
دیکشنری فارسی به فرانسوی
توصیه کردن
waarschuwen
دیکشنری فارسی به هلندی
توصیه کردن
เตือน
دیکشنری فارسی به تایلندی
توصیه کردن
menasihati
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
توصیه کردن
يحذّر
دیکشنری فارسی به عربی
توصیه کردن
चेतावनी देना
دیکشنری فارسی به هندی
توصیه کردن
להזהיר
دیکشنری فارسی به عبری
توصیه کردن
忠告する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
توصیه کردن
경고하다
دیکشنری فارسی به کره ای
توصیه کردن
uyarmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
توصیه کردن
kuonya
دیکشنری فارسی به سواحیلی
توصیه کردن
উপদেশ দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
توصیه کردن
نصیحت کرنا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توصیف کردن
تصویر توصیف کردن
زاب نمودن زاب شمردن زاباندن ستودن صفات چیزی را بیان کردن، ستودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توجیه کردن
تصویر توجیه کردن
انگیزه نمودن ویچاردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توجیه کردن
تصویر توجیه کردن
Justify
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توصیف کردن
تصویر توصیف کردن
Describe
دیکشنری فارسی به انگلیسی