جدول جو
جدول جو

معنی توصیه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

توصیه کردن
(اَ نَ / نِ شُ دَ)
اندرز و نصیحت کردن. (ناظم الاطباء). سفارش کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
توصیه کردن
پند دادن، سفارشاندن سفارش کسی را کردن، سفارشیدن (وصیت کردن) سفارش کسی را بدیگری کردن، اندرز دادن وصیت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
توصیه کردن
سفارش کردن، نصیحت کردن، پند دادن، اندرز دادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
توصیه کردن
للتّوصية
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
توصیه کردن
Admonish
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
توصیه کردن
admonester
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
توصیه کردن
kuonya
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
توصیه کردن
نصیحت کرنا
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به اردو
توصیه کردن
উপদেশ দেওয়া
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
توصیه کردن
경고하다
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
توصیه کردن
uyarmak
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
توصیه کردن
忠告する
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
توصیه کردن
להזהיר
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به عبری
توصیه کردن
चेतावनी देना
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به هندی
توصیه کردن
menasihati
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
توصیه کردن
เตือน
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
توصیه کردن
waarschuwen
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
توصیه کردن
amonestar
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
توصیه کردن
ammonire
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
توصیه کردن
admoestar
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
توصیه کردن
警告
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به چینی
توصیه کردن
upominać
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
توصیه کردن
попереджати
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
توصیه کردن
ermahnen
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
توصیه کردن
предостерегать
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توصیف کردن
تصویر توصیف کردن
زاب نمودن زاب شمردن زاباندن ستودن صفات چیزی را بیان کردن، ستودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توجیه کردن
تصویر توجیه کردن
انگیزه نمودن ویچاردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توصیف کردن
تصویر توصیف کردن
Describe
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توجیه کردن
تصویر توجیه کردن
Justify
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توصیف کردن
تصویر توصیف کردن
beschreiben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توجیه کردن
تصویر توجیه کردن
оправдывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توصیف کردن
تصویر توصیف کردن
описывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توجیه کردن
تصویر توجیه کردن
rechtfertigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توصیف کردن
تصویر توصیف کردن
описувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از توجیه کردن
تصویر توجیه کردن
виправдовувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی